ابله محله
گاهنوشتهای پسرکی دیوانهبایگانیِ آگوست, 2007
جنگل مهربانی
دیروز در غروب به استقبالت آمدم. بوی نم باران میدادی و به خوشمزگی کلوچههای گردویی میخندیدی. لحظهای قلبم ایستاد. گفتم، خدایا این همان دختری است که مدتها انتظارش را میکشیدم، همان کوچولویی که دریاها را آبی و آسمان را تپنده کرده است. و تو بیوقفه طنازی میکردی.
از جنگل مهربانیها برایم گفتی و از آبشار عشقورزیها. میدانی بهترین کلامی که با چشمانت گفتی چه بود؟ آری میدانم که میدانی. چیزی دیگر نمیگویم، شیرینی این حرفها در همین سادگی سکوتشان است.
تنها همین یک کلام، ای عشقهی باغ زندگیم، ای دشت سبز فام آرزوهایم و ای کبوتر سبکبال سپید رویاهایم، با تو بودن، چون شناور بودن در نسیم صبحگاهی جنگلی بارانی است؛ لطیف و پربرکت.
عاشق ابدی
گویند که عشق، کیمیایی است که تنها یک بار دقالباب کند. ای مهربانکم، گویمت که این ناصواب گفتاری است؛ هر بار که نوایت رسد، هوش از سرم رود و من، باری دیگر، عاشق و دیوانه و مجنونت شوم. باری دیگر چون نخستین دیدار…
تو را من چشم در راهم…
از بالای هر پنجره، تصویر مبهمی از تو را در خیابان زندگی میبینم. میخیزم، تا صدایت کنم، نامت را فریاد کنم، و ستاره ی چشمانت را باز رصد کنم.
تو میآیی. از شرق. از دوردست آشنایی و نزدیکیهای عشق. پایت را بر چشمانم بگذار، قدمهایت را مشتاقانه لحظهشماری میکنم.
صدایی در درونم مینواید: آن یار سفر کرده باز آید… باز آید…
I iPod, so I AM
Finally after a long long time, by chance I won an iPod nano in an Internet Lottery. It’s very nice and lovely, especially because I got it freely. At the beginning I had some problems with the stuff and its iTunes software. Thanks God, now I turned it to my portable music and photo device.
In the subway, bus, cab, walking, hiking, I mean in anytime and anywhere I have a sexy white earphones and stream of different music styles are plying in my head. From time to time when I get lonesome I look photos of my beloved, and then I fly away loneliness…
Long before, I read in the Newsweek magazine that two out of three guys in the North America’s Universities, students or professors, have the same gadget. So now, I may claim that «I iPod, so I AM».
کبوتر دل
ای بهترینم، ای نازنینم، ای کیمیای عشق من و ای آبی آسمانی عشق، کبوتر دلم هوای ترا کرده است. بگو کجایی تا پروازش دهم و ترا سلامی دلبرانه فرستم…
شببخیر عزیزکم…
امشب که رهسپار خواب میشوی، ای عزیزترین قلبم، از خفاشان میخواهم تا از تو محافظت کنند، از اشباح میخواهم تا با ردای سپید خود در برابرت برقص درآیند و از دراکولا میخواهم تا بوسهای بر گردن خوشتراش و مرمرینت زند. شب بخیر ای عشق من…
13 گفتار در باب ازدواج
ازدواج کلام نیست، جمله است.
— ناشناس
خطرناکترین غذا، کیک عروسی است.
— ضربالمثل امریکایی
حماقت مردی، همسر مرد دیگری است.
— هلن رولند
همچون شراب، ازدواج هم با گذشت ایام غنا مییابد.
— جین پِرِت
ازدواج موفق و شاد چیزی جز همراهی دو بخشنده نیست.
— روث بل گراهام
مرد عاشق قبل از ازدواج ناپختهاست و بعد از آن تمام شده.
— زسا زسا گابر
هرگز بخاطر پول ازدواج نکن، که میتوانی آنرا رایگانتر وامگیری.
— ضربالمثل اسکاتلندی
عشق چیزی جز دیوانگی آنی نیست که تنها با ازدواج درمان میپذیرد.
— امبروز بیرس، فرهنگ شیطانی
در ازدواج همواره باید با دیوی که همهچیز را می بلعد جنگید، دیو روزمرگی.
— هنر دی بالزاک
تا پیش از ازدواج خوشبختی واقعی را درک نکردم، آن موقع هم که بسیار دیر بود.
— مکس کافمن
همسرم میگوید که هرگز به حرفهایش گوش نمیدهم. حداقل این چیزی بود که گفت.
— ناشناس
ازدواج از غمهایمان میکاهد، شادیمان را مضاعف میکند، و مخارجمان را چند برابر میسازد.
— ضربالمثل انگلیسی
میدانی مشکل ازدواج چیست؟ هر شب پس از معاشقه تمام میشود و تو، باید آنرا تا پیش از صبحانه ی فردا، بازسازی.
— گابریل گارسیا مارکز
پ.ن: منبع