ابله محله
گاهنوشتهای پسرکی دیوانهبایگانیِ نکته ترجمه
چند نکته ی کوچک ترجمهای
به نظرم باید یه سلسله مطلب واسه ترجمه بنویسم، نه که فکر کنی علامه ی دهر هستم یا اینکه ادعایی یا از این خزعبلات، نه، اصلاً. فقط برای اینکه تجربیات کوچولو موچولوی خودم رو با تو، دوست خوبی که به ترجمه – شیرینترین عسل بدون قند دنیا – علاقمند شدی، درمیون بزارم، همین!
آیا من یک بیلیونرم؟؟
شما هم تو روزنامهها و مجلهها با کلمه ی جدید «بیلیون» و «بیلیونر» آشنا شدین یا نه؟ نمیدونم کدوم شیر خام خوردهای ابتکار بخرج داده و کلمه ی billion رو بومی سازی کرده!! تا اونجا که عقل ناقص من قد میده، در ریاضیات بعد از واحد هزار و میلیون، واحد میلیارد قرار داره. پس شما ای مترجم گرامی و همکار محترم، لطف کنین پا تو کفش ریاضیدانان و اعدادیون و ارقامیون نکنین خواهشا، و فقط بتراجمین!!
آگوست، می، مارچ، آپریل، جون و جولای نداریم!!
جدیداً مد شده هر چی اسم ماه میلادی هست رو همونجوری که به دهنوشن میآد، مینویسن و به خیال خامشون که ترجمه میکنن. وا ترجمهآ!! برادران و خواهران گرامی، اگر لطف میکنین و یه متن رو از انگلیسی به فارسی میتراجمین، لطف کنین که مثل من سیاست «کمتر اشتباه پراکنی کن!» رو سرلوحه ی زندگانی ترجمهای تون قرار بدین، شاید که رستگار بشیم!
دوستان، نام ماههای میلادی، خیلی قبلتر از اینی که بنده و شما، قدم رنجه کنیم و پا به زندگی بزاریم، به فارسی ترجمه شده، باب شده و به طور شایسته و بایستهای بکار گرفته شده، پس لطفاً به قوانین احترام بزارین و از همون نامها واسه ترجمه کمک بگیرین. برای اینکه لیست این ماهها رو داشته باشین میتونید به صفحه ی سالنمای گرگوری در ویکی پدیای فارسی سری بزنید؛ یا اینکه از یه تقویم پدر و مادر دار استفاده کنید.
حتما حتما حتما؛ مد نظر داشته باشین که ترجمه ی صحیح ماه میلادی Augustعبارت اوت میباشد و هرگز هرگز هرگز، از «آگوست» استفاده نکنید. همچنین بجای «مارچ» از مارس، بجای «می» از مه بجای، «جون» از ژوئن و در آخر بجای «جولای» از ژوئیه استفاده نمایید.
فعلا نکتهی خاصی به ذهنم نمیرسه، نظری، پیشنهادی، نکتهای، چیزی دارین، حتما تو بخش نظرات مرقوم فرمایید.
مترجمی از جماعت نسوان هندی و امریکایی!!
وقتی که نصف شب بیخوابی به سرت بزنه از این بهتر نمیشه. دو و نیم نصف شب که جایی نمیشه رفت، پس به ناچار باید بری و یه سری تو وب بزنی.
از اونجا که خیلی بیحوصله بودم قصد وراندازی تیتر یک روزنامههای فردا بهترین ایدهی شبانگاهی بود که بهم این اجازه رو داد تا چندتا از روزنامههای صبح کشور رو تورق کنم. و خیلی تصادفی به چند تا گاف ترجمه بر بخورم.
بازم از اونجا که من کرم ترجمه دارم و به قول یکی از اساتید عزیز دانشگاه، «گور ممیش» (!!) تشریف دارم – اصلا نمیدونم یعنی چی – دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم و این پست رو ننویسم. البته باید بگم که خیلی وقته دور اینجور مته به خشخاش گذاشتنها رو خط قرمز کشیده بودم و باز توبه شکستم!
البته الان فقط حال و حوصله ی بررسی یکی از این گافها رو دارم، چون میخوام برم و لالا کنم که صبح کلی کار دارم. اگه بعداً عمری بود و حوصلهای، بقیه رو هم براتون کالبد شکافی ترجمهای میکنم.
گاف ترجمه در روزنامه ی تهران امروز:
خیلی تصادفی به این امید که صفحه ی PDF شده ی ادبیات روزنامه ی تهران امروز رو دانلود کرده باشم به صفحه ی ویژه ی زنان رسیدم. اون بالا، یه تیتر جذاب – البته از نگاه یه فارغالتحصیل مترجمی – چشمک میزد: «ساکا جاوا، بردهای که مترجم گروه اکتشافی شد«. حتی حال خوندم متن به اون کوتاهی رو نداشتم که یهویی دیدم همون اول کار مترجم عزیز روزنامه یه سوتی خفن داده!!
متن مقاله به این قراره: « ساکا جاوا (1787 – 1812) زن امریکایی هندی تباری بود… » به بخش پررنگ شده یه بار دیگه دقت کنین « زن امریکایی هندی تبار »! خب مثل روز روشنه که مترجم عزیز دل برادر، عبارت Indian American رو به اشتباه ترجمه کردن؛ که ترجمه ی صحیح « زن سرخپوست » یا « زن سرخپوست امریکایی تبار » صحیح است، یا یه چیزی تو همین مایهها. جالب اینجاس که یکی دو خط پایینتر خودش میگه طرف تو آیداهو – یکی از ایالتهای امریکا – به دنیا اومده، ولی بازم شک داره که طرف دو ملیتی باشه، مثل ایرانی-امریکایی یا ایتالیایی-امریکایی.
ماجرا از این قراره که برادر گرامی جناب کریستوف کلمب و دوستان وقتی پس از مشقات زیاد و گرفتاریهای جور و واجور و گاه ناجور بالاخره با دعاهای مادران گرامیشون به سرزمین امریکا میرسن. از اونجا که هنوز اون موقع موبایلها GPS نداشتن – مثل موبایلهای ایران! – به گمانشون راه جدیدی به هندوستان رو پیدا کرده و به کرانه ی غربی هندوستان (همین هند خودمون که تو آسیا قرار داره) رسیدن. غافل از اینکه یه سرزمین جدید رو کشف کردن. به دلیل همین جهل مرکب هر بنی بشری رو که میدیدن Indian و Red Indian یا American Indian میگفتن. که تو ترجمه باید مراقب این اصطلاح بود!!
غرض از این حرفها فقط یه نکته کوچولو بود: اینکه بعضی وقتا رسانههای معتبری چون روزنامهها، که خیلیها حساب کتاب روشون انجام میدن، با یه همچین سوتیهایی معروفتر میشن. 😉